تاریخچه رستوران سادات اخوی یزد
برای سفر به عمق داستان رستوران سادات اخوی یزد، باروبنه رو جمع میکنیم و سفری میکنیم به دل تاریخ معاصر ایران. در سال 48 با سید علی، نوجوانی 12ساله ملاقات میکنیم که بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی به دلیل شرایط زندگی مجبور میشود ترک تحصیل کند و در یک کافه در میدان شهید بهشتی که آن سالها به میدان مجسمه معروف بود، کار کند.
حضور او در کافه ناز اندوختههای زیادی را به همراه داشت؛ شکستها و موفقیتهای بیشماری را تجربه کرد. برادرش هم در ادامه به او اضافه شد؛ او و برادرش در این مسیر کاری حدود دهساله، بهقدری سوار کار شدند که مشتریان و همصنفیها فکر میکردند که این کافه برای خودشان است.
حتی پیشنهادهایی برای شراکت به آنها داده میشد ولی از آنجایی که میخواستند کار برای خودشان باشد، یک نه بزرگ به همه این پیشنهادها میدادند. در ادامه ماجرایی را برایتان تعریف میکنیم که با چه زحمتی برای این آرزوی بزرگشان تلاش کردند.